کد مطلب:140563 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:235

زبان حال علیا مخدره حضرت زینب با زن غساله در خرابه
آن معصومه را برهنه كرده روی تخته انداختند زبانحال علیا مخدره به غساله

شعر



بیا تو ای زن غساله از طریق وفا

باین صغیره بده غسل از برای خدا



مكن خیال كه او از اهل روم تاتار است

كه غسل دادن او سخت بر تو دشوار است



سرور سینه ی سلطان عالمین است این

صغیره فاطمه مظلومه ی حسین علیه السلام است این



مگو كه از چه رخ او چه كهربا باشد

ز داغ تشنگی دشت كربلا باشد



مگو كه زخم به پایش برون بود از حد

به روی خار مغیلان دویده او بی حد



مگو چه شد كه به خواری سپرده جان این طفل

شبی به شام سیری نخورده نان این طفل



رخ چه ماه منیرش اگر بود نیلی

به راه شام بسی خورده از جفا سیلی



اگر شكسته سر این ندیده كام بود

ز ضرب سنگ سر كوچه های شام بود



جراحتی كه خود این طفل را به شانه بود

ز ضرب كعب نی و چوب و تازیانه بود



غساله مشغول غسل دادن و زنان به سر و سینه زدن بعد از غسل در همان


پیراهن پاره كفن كردند و در همان خرابه به خاك سپردند روزیكه اهل بیت از شام مراجعت كردند زینب تا به در خرابه رسید سر از محمل بیرون آورد رو به زنان شامیه فرمود یك امانتی از ما در این خرابه مانده جان شما و جان این امانت گاه گاهی سر قبرش بیائید و آبی بر مزارش بپاشید و چراغی روشن كنید



با دل خونین و چشم پربكاء ای اهل شام

می روم امروز از شهر شما ای اهل شام



خانه آبادان كه بنمودید خوب از دوستی

میهمانداری بر آل مصطفی ای اهل شام



غیر اشگ دیده و خوناب دل دیگر چه بود

در شب و روز از برای ما غذا ای اهل شام



بیوفائی شما این بس پس از قتل حسین (ع)

دست و پا رنگین نمودید از حنا ای اهل شام



بانوانی را كه دربان بود جبریل امین

از جفا دادید در ویرانه جا ای اهل شام



اندر این مدت كه ما را در خرابه جای بود

خاك بستر خشت بودی متكا ای اهل شام



می رویم اینك بچشم اشگبار اما بود

یك وصیت آورید او را بجای ای اهل شام



بر سر قبر صغیر ما كه در غربت بمرد

گاه بگذارید شمعی از وفا ای اهل شام